اضطراب درونی

ساخت وبلاگ

اگر بخوام روراست باشم باید بگم که زندگی به شکل گریز ناپذیری سخته و این ربطی به جایی که هستی و جوری که زندگی می کنی نداره.

من بهش میگم اصل بقای سختی.یعنی سختی از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه ولی نابودی نمیشه.

برای همین هم توی یک زندگی خیلی خوب ودر کشورهایی هم که همه چی اراومه:ادمهای  زیادی مشت مشت قرص ضدافسردگی می خورن که بتوانند خودشان را هر روز صبح از رختخواب بشند بیرون .آدمهای پف کرده،آدمهای بدحال:آدمهای رو لبه.خیلی ها معتقدند که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت و....ماها را اینجوری کرده و قدیم ها مردم خوشبخت تر بودن. تو بشنو و باور نکن.حتی هزارها سال پیش شاهزاده ای هندی به نام سیذارتا-یا همون بودا-گفت که زندگی رنجه.رنج یا به زبان بودا"دوکا".هایدگر بهش میگه "اضطراب وجودی".

.پس چه باید کرد:

البته این ها را نگفتم که ناامیدت کنم.چیزهای خوب و دلنشین هم توی دنیا کم نیست و می توانی ازشون استفاده بگیری و هر وقت داشتی تویچاه غم فرو می رفتی مثل "ریسمان"بهشون چنگ بندازی و بیای بیرون.

یکی از این طناب ها ،موسیقیه:اگه تونستی سازی بزن:اگه نتونستی بهش گوش کن.وقت هایی که غمگین بودی بیشتر، و اونجا که از هر حرکتی عاجز موندی:برقص .رقصیدن بهترین و مفیدترین کاری است که میتونی برای روحت انجام بدین.هر جا ریتمی شنیدی که می شد باهاش برقصی، خودت رو تکان بده، حتی اگه ریتم چکیدن قطره های آب از شیروانی پشت بام باشه.

رقص هم ارتعاش شدن با جریان هستی است و به آرامشت کمک می کند.

راستی اگه صدای خوبی داشتی موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخوان،اما اگه نداشتی هم مهم نیست، همیشه توی حمام و زیر دوش می توانی برای خودت بخوانی.

چیز دیگه ای که می توانی بخوانی کتاب است.خواندن بهت کمک میکند زندگی های دیگه ای را که هیچ وقت نمی توانستی تجربه کنی را تجربه کن.فیلم ها  هم همین کار را تو توی یک ابعاد دیگه ای را که هیچ وقت نمی توانستی تجربه کنی را تجربه کنی.اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالاتر از فیلمه چون قوه ی تخیلت را به کار می گیرد:و روند ذهنی تر و عمیق تره.تا می توانب بخوان. وسط کتاب هات حتما وقتی را برای ستاره ها و کهکشان ها بگذار چون کمکت می کنه که ابعاد چیزها را بهتر درک کنی و یادت نره که توی کل هستی کجا وایسادی.برای همین قدیم ها بیشتر فیلسوف ها ستاره شناس هم بودن.

شاید نخوای یا نتوانی منجم بشی،ولی همیشه می تونی وقت هایی که غمگینی به آسمون نگاه کنی و ببینی که غم هایت در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچکه.طناب های دیگه ای هم هست :چیزهایی مثل نقاشی کردن،کاشتن یک درخت:آشپزی با ادویه های جدید، سفر کردن، حرکت.

یادت باشه،ما برای نشستن خلق نشدیم.صندلی یکی از خطرناک ترین اختراعات بشریه.به جای نشستن قدم بزن: بدو: شنا کن..

اگر مجبور شدی بشینی،برای خودت  همنشین هایی پیدا کن و از مصاحبتشون لذت ببر.توی زندگی چاه غم زیاده ولی طناب م هست، فقط حواست باشه سر طناب را ول نکن.اما مراقب باش که به طناب های پوسیده مثل الکلف دود،پول و حتی موفقیت، آویزان نشی چون از توی چاه بیرونت نمیاره و بدتر ولت می کنه ته چاه.بگرد و طناب های خودت را پیدا کن و اگه نتونستی پیداش کنی،"ببافش"آدمهای انگشت شماری طناب بافی را بلدن.دانشمندها، کاشف ها، مربی های فوتبال، کمدین ها و هنرمندان همه طناب باف هستن و طنابهایی را بافتن که آدمهای دیگه هم میتوانند سرش را بگیرن و باهاش از توی چاه بیرون بیان.اگر ما امروز از سیاه سرفه نمی میریم برای اینه که طنابی را گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته.بیشتر طنابها را یک روزی کسی که شایدته چاه زندانی بوده بافته..

مولانا در دفتر پنجم میگه:

آه کردم:چون رسن شد آه من

گشت آویزان رسن در چاه من

آن رسن بگرفتم و بیرون شدم 

چاق و زفت و فربه وگلگون شدم

کسی چه میدونه: 

شاید یک روز تو هم طناب خودت را بافتی...برداشت از #هایدگر

تبریک آغاز سال تحصیلی جدید97_96...
ما را در سایت تبریک آغاز سال تحصیلی جدید97_96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ilampsy بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 8 اسفند 1398 ساعت: 13:01